شنبه 28 اسفند 1389-03:18 ب.ظ
پنجشنبه 26 اسفند 1389-12:20 ب.ظ
خیلی ممنون اینقدر آسون منو داغون کردی
واسه احساسی که داستم منو خون کردی
توکه هیچ حسی به این قصه نداشتی
واسه چی،منو به محبته دوروزه مهمون کردی
همه عالم میدونستن که بری میمیرم
اما رفتی همه عالمو حیرون کردی
خیلی ممنون واسه هرچی که آوردی سرم
خیلی ممنون،ولی من هیچوقت ازت نمیگزرم
من حواسم به تو بودو تو دلت سر به هوا
با همین سر به هواییت منو ویرون کردی
من که با نگاه شیرینه تو فرهاد شدم
مگه این کافی نبود که منو مجنون کردی
همــــــــــــه عــــــالم مـــــــــــیدونستن!
شبت شیک و خدا نگهدار
یه دنیا دلم گرفته خیلی ممنون...
پنجشنبه 26 اسفند 1389-10:49 ق.ظ
یکی هست
تو قلبم که هرشب واسه اون مینویسم و اون خوابه
نمیخوام
بدونه واسه اونه که قلب من این همه بی تابه
یه کاغذ
یه خودکار دویاره شده همدم این دل دیوونه
یه نامه
که خیسه پر از اشکه و کسی بازم اونو نمی خونه
یه روز
همینجا توی اتاقم یه دفعه گفت داره میره
چیزی
نگفتم آخه نخواستم دلشو غصه بگیره
گریه
میکردم درو که میبست میدونستم که میمیرم
اون عزیزم
بود نمی تونستم جلویه راشو بگیرم
میترسم یه
روزی برسه که اونو نبینم بمیرم تنها
خدایا کمک
کن نمیخوام بدونه دارم جون میکنم اینجا
سکوت
اتاقو داره میشکنه تیک تاکه ساعت رو دیوار
دوباره
نمیخوام بشه باور من که دیگه نمیاد انگار

پنجشنبه 26 اسفند 1389-10:19 ق.ظ